
مديريت بحران در کسب و کار
زماني که يک کسب و کار با شرايطي بحراني و دشوار مواجه ميشود و اوضاع مالي آن رو به وخامت ميگذارد، صاحب آن کسب و کار با نگرانيها و اضطرابها و فشارهاي عصبي سختي درگير ميشود و حس ميکند که همه چيز عليه اوست. در اين مواقع، بسياري از صاحبان مشاغل نااميد شده اظهار ميکنند که کاري از دستشان ساخته نيست و ديگر نميتوانند اين کسب و کار را نجات داده تداوم آن را حفظ نمايند. به همين جهت تصميم ميگيرند که دست از کار بکشند و روياي موفقيت و خلق تجارتي توانمند را از سر بيرون کنند. ولي نکتهاي در اين ميان هست که ذکر آن خالي از فايده نيست. همگي ما بارها و بارها در اخبار شنيدهايم که کشور يا کشورهايي در منطقه خاصي از جهان با بحران اقتصادي روبهرو شدهاند، ارزش واحد پولشان سقوط کرده يا سياست جهاني در سمت و سويي عليه آنان قرار گرفته است ولي همين کشورهاي بحرانزده توانستهاند پس از مدتي شرايط اقتصاديشان را بهبود بخشند و در روندي مثبت و روبه رشد قرار گيرند. حالا در نظر بگيريد که يک کسب و کار که نمونهاي بسيار بسيار کوچک از اقتصاد و جريانهاي پولي و مالي است، نميتواند اوضاع آشفتهاي را تغيير دهد و نمودار نزولي سود و درآمدش را به نموداري مستقيم و يا حتي نزولي تبديل نمايد .
بحرانها تنها به آشفتگيها و نابهسامانيهاي مالي مربوط نميشوند. زماني که يکي از اعضاي خانواده سخت بيمار ميشود يا فوت ميکند هم خانواده با بحراني درگير ميشود. يک شخص، نيز به تنهايي ممکن است با نابسمانيهاي روحي و رواني مواجه شود که شرايطي بحراني را براي او خلق مينمايد. مهم اين است که يک شخص خانواده يا مجموعه کسب و کار يا يک موسسه بزرگ تجاري چگونه اين بحران را مديريت کند. در اصل همان دو کلمه مديريت بحران در اينجا مطرح ميشود که به دفعات به گوشمان خورده است. شکست يا موفقيت در اينچنين شرايطي به ديدگاه و باورهاي آن صاحب کسب و کار بستگي دارد و اين که با چه زاويهاي ديدي به اين اوضاع بحراني نگاه کند. ديدگاه و زاويه ديد هر انساني به زندگي، بيش از هر زمان ديگري، در موقعيتهاي تنشزا و هنگام مواجهه با چالشها، اهميت پيدا ميکند .
زماني که اوضاع کسب و کارمان مساعد بوده با چالشي روبهرو نشدهايم، چندان از اين ديدگاه و تاثير آن آگاه نيستيم ولي واقعيت اينست که شرايط بازار و مشاغل مستقل و دولتي مدام در حال تغيير و دگرگونياند. گاهي اوقات مديريت اين تغييرات سادهتر است و زماني دشوار و نگرانکننده. در اصل بيشتر اوقات فاکتورهاي خارجي سبب ميشوند که يک کسب و کار با دشواري مواجه شود. ما نميتوانيم شرايط بيروني را کنترل کنيم ولي قادريم که واکنشهايمان نسبت به موقعيتهاي دشوار و چالشها را کنترل نماييم .
مشکل اساسي خيلي از کارمندان و فروشندگان و کاسبان اينست که در شرايط مساعد و مطلوب کار و کسبشان، نسبت به کارهاي ديروز و برنامهريزي براي آينده بيتوجه هستند و تنها توجهشان را به اوضاع خوب و رضايتبخش کنوني معطوف ميدارند. فراموش ميکنند که بايد حساب دخل وخرج و سود و زيان ديروز را ثبت کنند و هميشه براي آيندهاي که ممکن است مثل امروز خوب و راحت نباشد، برنامهريزي کرده آماده باشند. آنها اخبار موفقيتهاي ديگر رقيبان را مهم نميشمارند و دربارهشان مطالعه و بررسي نميکنند. به همين جهت نميتوانند در مواقع بحران مالي، کارايي و توانمندي گذشتهشان را بازيابند و براي نجات کسب و کارشان مفيد واقع شوند. مجموع اين رفتارهاي شغلي باعث ميشود که رقابت بين بخشهاي مختلف يک موسسه و کسب و کار هم از ميان برود. آنها ديگر اهميت نميدهند که آيا اين دپارتمان به بهترين شکل وظايفش را انجام ميدهد و کالا و خدمات ارائه شده آن بهترين کيفيت و کميت را دارند يا خير. حالا به اين سوال پاسخ ميدهيم که در اين شرايط بايد چه کار کنيم که کسب و کارمان را نجات دهيم؟
زماني که ميبينيد که ديگر موفقيتهاي گذشته را کسب نميکنيد، درآمدتان افت کرده و سود نکرده يا زيان هم متحمل شدهايد، بنشينيد و فکر کنيد که وقتي در اوج موفقيت و درآمدزايي بوديد، چطور کار ميکرديد و چه راهکارها و راهبردهايي را پيش گرفته بوديد. در حال حاضر چطور کار ميکنيد و تاکتيکها و استراتژيهاي کنوني چه فرقي با روشهاي موجود در اوضاع مطلوب و رضايتبخش گذشته دارند؟
کاسبان و فروشندگان تيزهوش، موفق و هوشيار بدون فکر و درايت در پي تغيير و اصلاح سياستگذاريهايشان برنميآيند. آنها بدون فکر و تنها با روش آزمون و خطا وارد عمل نميشوند. اين عده به دانش و مهارت و تجربههايشان اعتماد ميکنند و با بررسي سوابق گذشته، موفقيتها و شکستهاي دوران پيش از اين شرايط دشوار و بحراني کنوني، سعي ميکنند کسب و کارشان را از آشفتگي برهانند .
مسئله مهم ديگر که شايد بسياري به آن توجه نکنند يا بي اهميت بدانند اينست که همواره ظاهري آراسته داشته باشيد و نگذاريد ديگر
آن با ديدن ظاهر شما بگويند که: «بله متاسفم؛ واقعا تحمل و پشتسرگذاشتن يک بحران مالي کار دشواريست.» در عين حال همواره حساب مخارج و هزينهها را به دقت داشته باشيد. هزينهها را کاهش دهيد ولي مراقب باشيد که زياده روي نکنيد تا بقيه اعضاي گروه فکر کنند که شما از مديريت هزينهها چيزي نميدانيد. به علاوه سعي کنيد تا هزينههاي آن بخشهايي که بسيار مشخص و در معرض ديد هستند را زياد کم ننماييد. اتومبيل و کيف دستي و کارتهاي ويزيت و ميز کارتان را همواره تميز و مرتب نگهداريد. زماني که در محيطي منظم کار کنيد و با ظاهري مرتب و آراسته و با اتومبيلي تميز در محل کار حاضر شويد، بهتر ميتوانيد فکر کنيد و اوضاع را به حالت پيشين برگردانيد. نکته ديگر به مشتريان کنوني ربط دارد. زماني که کسب و کاري نميتواند مشتريان جديدي جذب کند، بهترين ابزار حفظ کسب و کار توجه و تمرکز بر مشتريان کنوني است. در اين اوضاع بحراني مشتريان تصور ميکنند که حالا و با وجود بيثباتي وضعيت اين فروشنده قديمي، بهتر است دامنه فعاليتهايشان با آن را محدود کنند يا اصلا به کسب و کار ديگري رو کنند که قيمتهايي ارزانتر دارد و ممکن است کالاها و خدمات چندان مطلوبي هم عرضه نکند. در اينجاست که صاحب اين کسب و کار نبايد اجازه دهد که اين اتفاق روي دهد. لازمست که بهترين کارمندان که خوب با مشتريان تعامل ميکنند، هر هفته با آنها تماس بگيرند و با هر تماس اخبار پيشرفت روند بهبود وضعيت فروشندهشان را به آنها بدهند. اين کار نشان ميدهد که اين کاسب به مراجعان و مشتريانش اهميت داده برايشان احترام قايل است. زماني که يک مدير و فروشندگانش در اينچنين اوقاتي باز هم با مشتريان ارتباط برقرار ميکنند، نشان ميدهند که مشتريان براي آنها مهم هستند و حتي در اين شرايط که فروش خوبي هم ندارند از خريدارانشان غافل نميشوند. مشتريان به اين کسب و کار وفادار ميمانند و پس از گذر از اين بحران و موفقيت دوباره، نخستين نامي که به ذهنشان ميآيد، عنوان آن شرکت است .
در شرايط بحراني يک کسب و کار، فروشندگان و کارمندان با توجه و توانمند، تمامي نيرو، تمرکز، دقت و مهارتهايشان را در جهت ارتقاي کسب و کار و گذر از اين موقعيت دشوار و نگرانکننده به کار مياندازند. آنها در قالب يک گروه و تيم، با يکديگر همفکري و مشارکت مينمايند تا با چالشها و تنشها روبهرو شده، آنها را پشت سربگذارند. راهحلهاي خلاقانهاي که از اين ذهنهاي تيزهوش برميآيند، ميتوانند پلههاي نردبان صعود از اين موقعيت سخت و پرتنش را بسازند .
تعدادي ديگر از صاحبان کسب و کار و فروشندگانشان هستند که درست برعکس افرادي که ذکر شد، رفتار مينمايند. آنها در عوض کار کردن، فکر و همفکري نمودن، بررسي و مطالعه شرايط و مواجهه با چالشها، فقط نگران و مضطرب شده همچنان مشکلات را ناديده ميانگارند. اين اشخاص مسير مشخصي را پيش نميگيرند تا بتوانند مجاري عبور از اين وضعيت و کشف راه حلها را بيابند . بيهدف و سرگردان درصدد کشف فرصتهايي هستند که به واقع اصلا نميدانند چگونهاند و حاصل آنست که زماني که مسير حرکت را پيدا ميکنند، در مييابند که فرصتها را از دست دادهاند و براي عمل کردن دير شده است .
در پايان بايد بگويم که بدبيني، نااميدي و اضطراب و نگراني بيهوده و افراطي، مثل سنگي عمل ميکنند که در درياچهاي بيفتد. ديدهايد که اين سنگ، طول موجهايي را به شکل حلقوي در اطرافش پديد ميآورد. اين حلقهها در ابتدا کوچکند و به تدريج بزرگ و بزرگتر ميشوند و براي دقايقي آب را از حالت سکون خارج ميکنند. امواج منفي حالات فوق نيز اينچنيناند و به سرعت رشد ميکنند و ميتوانند اوضاع يک کسب و کار را آشفته کنند و حتي آن را کاملا از بين ببرند. امواج مثبت همفکري و همکاري و خلاقيت گروه مصمم و با اراده فروشندگان، کارمندان و صاحب يک کسب و کار هم به اين رويه وارد عمل ميشوند. حلقههاي به وجود آمده از عقايد و ديدگاههاي مثبت، در اوضاع نابسامان يک مجموعه کاري تغييراتي ايجاد کرده، در نهايت آن را به ثبات و رشد و توسعه خواهند رساند .
اگر يک کاسب هنگام وقوع بحران مالي و اقتصادي کسب و کارش، روحيه مثبت خود را حفظ کند، همه نگرانيهايش را به کارمندان انتقال ندهد، ظاهر خود را آراسته نگه دارد و عقايد، باورها و ديدگاههاي اميدوارانه و مثبتش را به کارمندان و اطرافيانش بگويد، آنها به همکاري و تلاش براي حفظ موقعيت شغلي و کسب و کارشان ترغيب ميشوند. يک مجموعه کسب و کار هرگز به خاطر کار يک رئيس پيشرفت نميکند و با تلاش آن يک نفر هم از ورطه بحرانهاي مالي و اقتصادي نجات نمييابد .
- عابدی مدیسه
- تیر 14, 1394
- 113 بازدید