زبان بدن احساسات۱
زبان بدن احساسات۱
۴۱ نوع احساس که با زبان بدن بیان می شوند.
با اینکه تعداد ۴۱ نوع مختلف احساساتی که از طریق زبان بدن بیان میشوند، ظاهرا زیاد به نظر میرسد، ولی این فهرست زبان بدن احساسات خیلی هم جامع نیست اما برای شروع کافی به نظر میرسد. چنانچه میخواهید موارد بیشتری از این فهرست زبان بدن احساسات به دست بیاورید، حرکات و رفتارهای آدمهای مختلف را زیر نظر بگیرید (البته نه به شکلی که گستاخانه و بی ادبی به نظر برسد)، و هر آنچه را هنگام بیان احساسات مختلف از جانب آنان به نظرتان میرسد، یادداشت کنید. گنجینهی زبان بدن احساسات تان در زمان کوتاهی به سرعت دو برابر میشود. در ضمن، از این موارد برای خوانش زبان بدن در زندگی روزمره و واقعی استفاده نکنید؛ زیرا با شکست مواجه میشوید.موارد موجود در این فهرست زبان بدن احساسات دقیقا بر گرفته از رمانها و داستانها هستند.
- مرعوب
الف. شل شده
ب. دهان باز و فک افتاده، ابروهای بالا رفته، و خیره
پ. ساکن و بدون حرکت (یخ زده)، با زبان بدن شل و سست (تحت تاثیر قرار گرفته و از خود بی خود شده)
ت. یک قدم عقب میرود و دستاش را روی قلباش میگذارد
- شاد و خشنود
الف. لبخندزنان سر را کمی به عقب میبرد و میخندد
ب. با دست روی رانهایاش میزند، پاهایاش را با زمین میکوبد، و دست میزند
پ. سرش را تکان میدهد
- عصبانی / تهاجمی
الف. حرکات سریع و ناگهانی، مثل تکان دادن دستهای گره کرده؛ کوبیدن به میز با مشت، نوک انگشت، یا لبهی دست
ب. قرمز شدن صورت، ایجاد لکههای قرمز رنگ روی صورت
پ. فشار و تنش در گردن – تارهای صوتی برآمده، رگهای بیرون زده – و چانهی جلو آمده یا عقب رفته
ت. دست به کمر ایستاده، یا مشتهای گره کرده
ث. نزدیک شدن بیش از اندازه به فرد مقابل و اجبار وی به تغییر جا
ج. خود را پهنتر و عریضتر از حد معمول نشان میدهد (من بزرگ هستم! خیلی بزرگ!)، بازوهایاش را از هم باز میکند
چ. ابروها به سمت پایین، و چپ چپ نگاه میکند
ح. دندانهایاش را نشان میدهد، آروارههایاش را سفت میکند، و غرش میکند
- رنجیده
الف. لبها را به هم فشار میدهد و فقط یک خط از آنها باقی میماند
ب. چشمها را باریک میکند و گاهی سرش را کمی کج مینماید (چرا هنوز این جا هستی و آزارم میدهی؟)
پ. چشمها را میچرخاند، و غالبا با آهی عمیق و طولانی حاکی از درد همراه میکند
- مضطرب
الف. بی قراری میکند، مثلا چمنها را میکَند و قطعه قطعه میکند، با حلقه یا انگشترش بازی میکند، یا مدادش را میجَود
ب. لب پاییناش را میگزد؛ بی دلیل آب دهاناش را قورت میدهد
پ. با سرعت نفس میکشد یا نفساش را حبس میکند
ت. چشماناش به سرعت حرکت میکنند
ث. کف دستاناش زرد، و عرق کرده، و سرد است
ج. خندههای غیر معمول و بلند و عصبی میکند
چ. شانههایاش را به سمت جلو داده، و قوز کرده است
ح. مدام قدم میزند
- مواظب و دقیق
الف. سر را به آرامی تکان میدهد و ابروها را در هم میکشد
ب. به سمت جلو، و به سمت گوینده خم میشود، و ناگهان خوب توجه میکند
پ. یادداشت بر میدارد
ت. از بالای شیشهی عینکاش به گوینده نگاه میکند
- خسته و کلافه
الف. سرش را روی کف دستاناش میگذارد، از بین انگشتان به اطراف نگاه میکند، و شاید حتی ”به صورت تصادفی”، سرش از بین دستهایاش بلغزد و به میز بر خورد کند
ب. پاهایاش را تکان میدهد، مداد را در دستاش میچرخاند، با شتاب چیزهایی روی کاغذ مینویسد، یا اینکه به طور کلی بیقراری میکند
پ. از پنجره به بیرون یا هر چیز جالبتری در دوردست نگاه میکند (به هر چیزی به غیر آنچه باعث خستگیاش شده است)
- با اعتماد به نفس
الف. دستها را به پشت، در هم گره کرده است
ب. سر بالا، سینه بر آمده، و تمام قد ایستاده است
پ. سریع و با انرژی قدم میزند، و حرکاتی محکم و دقیق دارد
- گیج شده
الف. سر را کج میکند و چشمها را باریک
ب. اخم میکند و ابروهایاش در هم میپیچند
پ. شانه بالا میاندازد
- تحقیر / برتری
الف. چانه را بالا نگه میدارد (تا بتواند از بالای دماغاش به شما نگاه کند!)
ب. لبها را جمع میکند، پوزخند میزند، و کمی نیز اخم میکند
پ. شانههایاش را عقب میگیرد، گردناش را دراز میکند، و سرش را بر میگرداند – هر کاری میکند تا نشان دهد طرف مقابل را به عنوان تهدید یا درخور توجه نمیبیند
ت. یقهی لباساش را مرتب میکند، یا انگشت شستاش را به جلیقهاش میگیرد (لباسهایام را نگاه کن. از لباسهای تو بسیار زیباتر هستند.)
ث. به صورت تحقیرآمیز دست تکان میدهد

دیدگاهتان را بنویسید