
تقسیم بندی بازار
به فرایند شناسایی تفاوت های عمده در ویژگی های خریداران و تقسیم بازار به دو یا چند گروه از مشتریان با خصوصیات، نیازها و رفتارهای نزدیک به هم و یکسان، تقسیم بندی بازار می گویند. (اسماعیل پور و غفاری آشتیانی). هدف از تقسیم بندی بازار این است که سازمان فعالیت های بازاریابی خویش را به صورت دقیق تر و متمرکز تر برنامه ریزی کند.بازاریابان از معیارهای بسیاری برای تقسیم بندی بازار بهره می برند. اکثر کارشناسان و صاحب نظران در زمینه بازاریابی به معیارهای تقسیم بندی بازار از دیدگاه کاتلر (1994) موافق هستند. این معیارها درباره سنجش پذیری ( سنجیدن اندازه و قابلیت بازار)، در دسترس بودن (قابلیت دستیابی و خدمت رسانی به بخش)، قابل اتکا بودن بازار ( اندازه و سود دهی مناسب) و اقدام پذیری (قابلیت برای خدمات دهی و بازاریابی می باشند.
منافع و امتیازات تقسیم بندی بازار:
با این کار می توان نیازهای هر قسمت را بهتر سنجید و همچنین فعالیتهای رقبا را در آن قسمت بررسی نمود. برای سنجیدن میزان رضایت مشتریان در هر قسمت می توان فعالیتهای هدف دار تری انجام داد. به عنوان مثال اگر رضایت مشتریان در یک بخش از کالا و محصولات رقبا کاهش یافته باشد می توان از این فرصت در جهت به دست آوردن آن دسته از مشتریان بهره جست.با استفاده از اطلاعاتی که از هر خرده بازار به واسطه تحقیقات بازاریابی حاصل می شود. قادر خواهیم بود که بودجه بازاریابی را به روشهای موثر تری تخصیص دهیم.با شناخت بیشتر و کامل تر خرده بازارها میتوان به روشی موثر تر در قیمت گذاری، تولید، ترویج و توزیع کالا برنامه ریزی و اقدام نمود. باید بدانیم که هدف یک بازاریاب حرفه ای از تقسیم بندی بازار این است که نیازهای مشتریانش را بهتر درک کرده و با تامین آنها فروش سازمان و در نهایت سود حاصله را افزایش دهد. ( دکتر مهرداد پرچ و آرزو سهرابی)
معیار های تقسیم بازار:
پنج معیار اصلی برای تقسیم بازار عبارت است از:
- قابلیت افزایش سود و بازده سرمایه گذاری.
- مشابه بودن نیازهای خریداران در هر قسمت.
- متفاوت بودن نیازهای خریداران در بخش های مختلف بازار.
- امکان انجام فعالیت های بازاریابی برای دستیابی به یک قسمت.
- ساده بودن و هزینه های تقسیم بازار به بخش های مختلف.
متغیرهای تقسیم بندی بازار:
کاملا مشخص است که برای تقسیم بندی یک بازار تنها یک راه وجود ندارد. کارشناس بازاریابی باید بتواند با در نظر گرفتن و کنار هم قرار دادن برخی متغیرها با برخی از صفات و ویژگی ها خاص، بازار مورد نظر خود را با حد اکثر کارایی بخش بندی نماید. برخی از این متغیرها عبارتند از:متغیرهای جغرافیایی. در این نوع از بخش بندی شرکت های بازار هدف خویش را از دیدگاه جغرافیایی به بخش هایی مانند کشور، شهر، منطقه، خیابان و حتی محله تقسیم میکنند. بر اساس استراتژی و خط مشی، ممکن است که شرکت بخواهد تنها برای یک منطقه خاص ( با توجه به شباهت نیاز بازار هدف در آن منطقه) برنامه بازایابی خود را به اجرا درآورد. البته لازم به ذکر است که سازمان های بسیاری هستند که در آن واحد بخشهای جغرافیایی مختلف را به عنوان هدف قرار می دهند.
ترکیب جمعیت. این متغیر یکی از ساده ترین و کاربردی ترین متغیرهای تقسیم بندی بازار محسوب می شود. به عنوان مثال میتوان به متغیرهایی نظیر سن، جنس، تعداد اعضای خانواده، چرخه حیات خانواده، درآمد، شغل، میزان تحصیلات، قوم، نژاد و ملیت اشاره نمود. همان طور که می دانیم تشخیص نیازهای ترکیب جمعیت خیلی ساده امکان پذیر است و عموما تمای سازمان ها با هر محصول و خدماتی این متغیرهای را برای تقسیم بندی بازارهای خویش در نظر نمی گیرند.
مسائل روانشناسی: یکی از پیچیده ترین متغیرهای تقسیم بازار همین مسائل مربوط به روح و روان می باشد. البته به واسطه پیشرفت علم در حوزه روانشناسی امروزه چارچوب های مفیدی برای طبقه بندی افراد از نظر شخصیت، ویژگی های رفتاری و … ارائه شده اند که به طبقه بندی افراد کمک شایانی می کنند. نیاز افرادی که در یک طبقه قرار میگیرند بر اساس نظریه های روانشنانختی می تواند بسیار نزدیک و در نتیجه این افراد به محرک های بازاریابی پاسخ مشابه می دهند. با این حال ناشناخته های ما از مسایل روحی و روانی بسیار زیاد می باشد.
متغیرهای رفتاری: رفتار مصرف کننده و این که چه نگرشی نسبت به پیرامون خود، محصولی خاص و یا حتی خویشتن دارد. زمینه ایست که بسیاری از بازاریابان را محو خویش ساخته است. رفتار مصرف کننده نیز مانند خرید با برنامه، خرید آنی، درگیری با محصول و … به حالت ها و طبقات مختلفی تعریف شده است که بازاریابان بر اساس اهدافشان و برنامه های تدوین شده سازمانی از این الگو ها برای تقسیم بندی بازار مورد نظر بهره می برند.
- عابدی مدیسه
- مرداد 26, 1398
- 117 بازدید