چرا بعضی آدم ها تنبل هستند
چرا بعضی آدم ها تنبل هستند
در این نوشتار از تنبلی و روانشناسی تنبلی برایتان میگوییم. با ما همراه باشید و دانسته هایتان را درباره این پدیده همه گیر و گاهی هم آزاردهنده افزایش دهید.به شخصی تنبل میگویند که قادر به انجام برخی فعالیتهایی باشد که باید آنها را انجام دهد، ولی به دلیل اینکه برای انجام این فعالیتها باید تلاش کند، به این کار تمایل نشان نمیدهد. در عوض، وی این فعالیتها را با بیمبالاتی و سرسری انجام میدهد؛ یا خود را مشغول کارهای دیگری میکند که به این دشواری و خستهکنندگی نباشند؛ یا اینکه کاملا بیکار میماند. به طور خلاصه، اگر انگیزهی فردی برای فراغت از تلاش از انگیزهی انجام کار صحیح یا مورد انتظار در وی پیشی بگیرد، به آن فرد تنبل میگویند.
تنبلی را نباید با تعلل و بیکارگی اشتباه گرفت.
تعلل یعنی به تاخیر انداختن یک کار به منظور انجام کارهای دیگر که علیرغم آسان یا خوشایند بودنشان از اهمیت و فوریت کمتری برخوردار هستند.به تاخیر انداختن یک کار برای مقاصد راهبردی و سازنده تعلل تلقی نمیشود. برای آن که تاخیر نوعی تعلل تلقی شود، باید دربردارندهی برنامهریزی ضعیف و بیاثر باشد، و همچنین برای شخص تعللکننده نیز با صرف مجموع هزینهی گزافی همراه باشد؛ مثلا به تحمل استرس، تقصیر، یا عدم بهرهوری منجر شود. برای مثال، به تاخیر انداختن ارائهی اظهارنامهی مالیاتی برای کامل شدن آمار و ارقام مناسب، یک چیز است و به تاخیر انداختن آن تا جایی که به برنامهریزیها و آدمهای دیگر آسیب برساند و فرد را متحمل جریمه کند، چیز دیگری است.
تنبلی و تعلل در یک مورد با یکدیگر اشتراک دارند: هر دوی آنها شامل فقدان انگیزه هستند. ولی شخص تعللکننده بر خلاف شخص تنبل مشتاق است و در نظر دارد کاری را به انجام برساند، و عاقبت نیز آن را انجام میدهد، ولی با تحمل هزینههای بیشتر.
بیکارگی یعنی اینکه شخص هیچ کاری انجام ندهد. دلیل این مسئله میتواند تنبلی باشد، ولی همچنین ممکن است به این دلیل باشد که اصلا کاری برای انجام شدن نیست، یا موقتا توانایی انجام کار وجود ندارد. یا اینکه شاید کاری به سرانجام رسیده است و اکنون شخص در حال استراحت یا تجدید قوا است.برخی فرهنگها غالبا بیکارگی را به صورت یک آرزوی خیالی میپندارند، همانطور که ایتالیاییها آن را به این صورت بیان میکنند: “بیکارگی شیرین است”. بسیاری از آدمها معتقدند بیشتر در طلب رسیدن به بیکارگی است که سخت تلاش میکنند، نه اینکه کار یا محصول آن کار برایشان ارزشمند باشد. با اینکه غریزهی طبیعیمان تمایل به بیکارگی دارد، تحمل بیکارگی طولانیمدت برای بیشتر آدمها بسیار سخت است. نیم ساعت صف کشیدن در شلوغی ترافیک میتواند آدمها را بیقرار و زودرنج کند، و بسیاری از رانندگان علیرغم اینکه حتی ممکن است راهشان طولانیتر شود، ترجیح میدهند راهی جایگزین پیدا کنند.
پژوهشهای اخیر نشان میدهند، علیرغم اینکه به طور غریزی در پی بیکارگی هستیم، آدمها برای مشغول ماندن به دنبال بیاساسترین بهانهها میگردند.
به علاوه، آدمها با مشغولیت شادتر هستند، حتی اگر این مشغولیت به صورت تحمیلی باشد. هسی و همکاراناش در مقالهای تحت عنوان گریز از تنبلی و نیاز به مشغولیت توجیهپذیر (۲۰۱۰) حدس میزند بسیاری از اهدافی که آدمها ادعا میکنند به دنبالشان هستند ممکن است فقط چیزی باشد برای آنکه بخواهند خود را مشغول نگه دارند.
این حالت نشاندهندهی نوعی “دفاع شیدایی” است: گرایشی که در آن، وقتی فرد تحت هجوم افکار یا احساسات ناراحتکننده قرار میگیرد، برای انحراف ذهن خودآگاهاش با سراسیمگی خود را به برخی کارها یا افکار و احساسات متضاد مشغول میکند. به قول اسکار وایلد، “بطالت کامل، سختترین چیز جهان است، سختترین و خردمندانهترین.” مفهوم دفاع شیدایی در کتابی تحت عنوان قایم موشک: روانشناسی خودفریبی با کمی جزییات بیشتر توضیح داده شده است.
آلبر کامو در ۱۹۴۲ در مقالهای تحت عنوان افسانهی سیزیف، به معرفی فلسفهی پوچی خود میپردازد. در فصل آخر این مقاله، وی پوچی زندگی انسان را با مخمصهای مقایسه میکند که سیزیف در آن گرفتار است؛ سیزیف پادشاه اساطیری افیرا بود که به جرم فریبکاری مداوماش به مجازاتی محکوم شد که در آن باید تا ابد به کار بیهودهی یکسانی بپردازد: تختهسنگی را به بالای کوه ببرد و فقط شاهد سقوط مجدد آن به پایین باشد. کامو با خوشبینی از این داستان این چنین نتیجه میگیرد، “کوشش و تقلا برای بالا بردن آن تختهسنگ برای قرص کردن دل یک مرد کافی است. شاید بتوان سیزیف را در این حالت خوشبخت دانست.”لازم به ذکر است بسیاری از آدمهایی که به شدت بیکاره به نظر میرسند، در حقیقت، به دنبال چیز دیگری هستند. لرد ملبورن، نخست وزیر محبوب ملکهی ویکتوریا، با لقب “استاد انفعال” مورد ستایش قرار میگرفت. جک ولش، رییس و مدیرعامل سابق جنرال الکتریک، روزی یک ساعت را در حالتی که وی آن را “نگریستن به بیرون از پنجرهی زمان” مینامید، سپری میکرد. اساتید استراتژی بیکارگی از لحظات بیکاریشان برای مشاهده و لذت زندگی، یافتن الهام، حفظ چشمانداز، دوری از چیزهای کوچک و بیارزش، کاهش نارساییها و از دست دادن زمان باارزش، و ذخیرهی سلامتی و انرژی برای انجام کارهای و وظایف بسیار مهم استفاده میکنند.

دیدگاهتان را بنویسید